جهان در آئينهء رويدادهای تاريخي
سراج الدين اديب سراج الدين اديب

بخش دوم

از 11 تا 20 اپريل

روز شمار،  یازدهم اپریل

1 ـ آهین برگزاری" زادروز" :ـ بتاریخ 11 اپریل سال135 میلادی: زادروز « سه وروس » امپراتور روم است که به دنيا آمد، وی نخستين رئيس يک کشور در جهان بود که امر کرد،" زادروز" او هر سال جشن گرفته شود و مقامات نظامی و کشوری برای گفتن تبريک به ديدار او بروند و هديه ببرند که اين رسم در پاره ای از کشورها تا به امروز ادامه يافته است.

2 ـ فن سخنرانی عمومی :ـ بتاریخ 11اپریل 2057 سال پیش از امروز:« سيسرو» انديشمند ، خطيب ، نويسنده و سياستمدار رومي ( ايتاليايي ) كتاب فن سخنراني عمومي ( خطابه ) را به پايان رسانيد، وي در مقدمه اين كتاب كه قواعد آن هنوز تدريس مي شود ياد آور شده است : هركس كه بخواهد مقام عمومي داشته باشد بايد در ايراد نطق و دست كم نوشتن مطالبي كه مي خواهد عرضه بدارد مهارت داشته باشد تا موفق شود و اگر احساس كند كه در نوشتن گزارش و نطق نمي تواند به مهارت برسد بايد فردي امين و وفادار را در كنار خود داشته باشد كه گزارش و نطق او را برايش بنويسد، وي در اين كتاب ساختار يك نطق ، انتخاب كلمات و تنظيم جملات و حتي طرز ايستادن و اشاره كردن و حركت دست و گردن و صورت را هنگام ايراد نطق عمومي تشريح كرده است.

 آلاند به تصرف امپراتوري روسيه در آمد  بتاریخ 11، اپریل 1809 ميلادي: مجمع الجزايرآلاند به تصرف امپراتوري روسيه در آمد اين مجمع الجزاير سالها مورد اختلاف و جنگ ميان دول فنلند و روسيه بود ،مجمع الجزاير آلاند كه در درياي بالتيك واقع است، تا سال  1917تحت سلطه روسيه بود و سر انجام در اين سال به فنلند بازپس داده شد .

4ـ مخترع ماشين توليد سرماي مصنوعي  بتاریخ 11، اپریل  1859 ميلادي: « فرديناند كاوه » صنعتگر وشيميدان مشهور فرانسه ماشين توليد سرماي مصنوعي را اختراع كرد اين ماشين كه با استفاده گاز آمونياك سرماي مصنوعي توليد ميكرد، پس از كامل شدن به صورت يخچال امروزي در آمد، اين اختراع نخستين گام در راه جلو گيري از مرگ مير انسانها بر استفاده از موادغذايي فاسد بود،  تا قبل از اين تاريخ هر ساله بسياري از انسانها در نقاط مختلف جهان بويژه در مناطق گرمسير بر اثر مسموميت و فساد مواد غذايي جان خود را از دست مي دادند .

5ـ قتل یکی از انقلابیون مکزیک :ـ بتاریخ 11، اپریل 1919 ميلادي: «اميليا نوزا پاتا» از معروفترين انقالبيون مکسیکو بر اثر توطئه و نيرنگ به قتل رسيد، سرخپوستان بومي مکسیکو، زاپاتا را مصلح جامعه خود مي دانستند، او در اواخر سال 1910ميلادي با شعار آزادي و زمين سلاح را بدست گرفت و با لشكر ي از سرخپوستان حق طلب وآزادي خواه به تصرف اراضي غصب شده مردم پراخت، زاپاتا هنكاميكه فرانسيسكو مادروريس جمهور مکسیکو را اصلاحگر مي دانست ازاوحمايت ميكرد اما زمانيكه برنامه اصلاحي خود را اعلام كرد با مخالفت و كار شكني مادرو ، روبرو شد به همين علت ، براي دفاع از برنامه اصلاحات ارضي خود برضد مادرو قيام كرد و اراضي وسيعي را به نفع مردم از دست غاصبان خارج ساخت ولي دشمنان متحد زاپاتا عاقبت با حيله و نيرنگ او رابه قتل رساند ند.

6 ـ موافقتنامه تاريخي چين و هند :ـ بتاریخ 11 اپریل سال2005 میلادی : امضاي موافقتنامه حل مسائل مرزي چين و هند كه در پي ديدار 4 روزه «ون جيابائو» نخست وزير چين از دهلي نو تحقق يافت راه دوستي و اتحاد دو كشور پرجمعيت جهان را هموار ساخت و ثابت كرد كه چين متوجه خطري شده است كه باعث انحلال شوروي شد و دارد حلقه محاصره روسيه را بدون برخورد با مانع تنگتر مي كند، امضاي اين موافقتنامه كه به دلخوري 43 ساله هند از چين پايان خواهد داد با اخبار مربوط به ادامه تظاهرات ضدجاپانی در چين يك كاسه شده بود و گزارش مفصلي را تشكيل داده بود كه به گفته برخي از ناظران امور جهاني؛ كشتيبان چين را سياستي دگر آمده است، چين بارها تاكيد بر چند قطبي بودن قدرت كرده و مخالف اين بوده است كه جهان داراي يك ابر قدرت باشد، كدورت هند از چين از زمان جنگ سال 1962 دو كشور در منطقه لاداخ آغاز شده بود و هند مدعي بود كه چين 38 هزار كيلومتر مربع از خاك آن كشور را تصرف كرده است، برخي از مفسران موافقتنامه 11 اپریل سال 2005میلادی چين و هند را رويدادي خوانده اند كه جهان را در مسير تازه اي قرار خواهد داد، يك سوم نفوس كره زمين در چين و هند زندگي مي كنند و اين دو كشور كه خاطرات بدي از دوران استعمار غرب دارند اينك به تكنولوژي پيشرفته و اقتصادي شكوفا دست يافته اند.

   نخست وزيران چين و هند دو كشور را « شركاء استراتژيك» ناميدند و اتحادشان را در جهت تحكيم صلح جهاني و رعايت موازنه در امور بين المللي خواندند، با اين سازش راه هند براي عضويت در شوراي امنيت در سپتمبر امسال هموار شده است، سران دو دولت به همسايگان هند قول دادند كه اين اتحاد به زيان آنها نخواهد بود، پاكستان تا كنون چين را حامي خود مي دانست، با توجه به اين كه چين و هند روي هم يك سوم نفوس جهان جمعيت دارند و از پيشرفت و رشد اقتصادي زياد برخوردارند، برخي از روزنامه ها سازش آنها را يك رويداد بزرگ جهاني خوانده اند.
    سازش چين با هند در حالي است كه علاوه بر مردم عادي، مقامات چيني هم دهان به انتقاد ازجاپان گشوده اند. «ون ژيابائو» نخست وزير چين كه ختم اختلافات مرزي با هند را اعلام مي داشت خطاب به جاپان كه به تظاهرات ضد جاپانی چيني ها اعتراض كرده است به چند اصل در اهميت و احترام به تاريخ اشاره كرد و از جمله گفت: اين تظاهرات به همگان قضاوت تاريخ را يادآور مي شود و درس عبرت مي دهد، ملتي كه به تاريخ احترام بگذارد مسئوليت كارهاي گذشته اش را بر عهده مي گيرد، جاپان بايد به تاريخ از رو به رو و منصفانه نگاه كند و به قضاوت آن گردن نهد، اشاره «ون» به كشتار چيني ها در سال 1937 به دست نيروي مهاجم جاپان و خشونت هاي جاپانی ها در جريان جنگ جهاني دوم در آسياي جنوب شرقي بود.

 

= = = = = = =  = ==

روز شمار، دوازدهم اپریل

1 ـ درگذشت اف. دي. روزولت :ـ بتاریخ 12 اپریل سال 1945میلادی : «  فرانكلين دلانو روزولت» كه از 1933 رئيس جمهوري امريكا بود در 63 سالگي بر اثر خونريزي مغزي (سكته) درگذشت و هري ترومن معاونش همان روز بر جايش نشست، فوت روزولت در منطقه "وارم اسپرينگ" ايالت جورجيا اتفاق افتاد،« روزولت» از حزب دمكرات كه طرحهاي چپگرايه متعدد تحت عنوان "نيوديل" به اجرا درآورد تنها رئيس جمهور در تاريخ ايالات متحده است كه سه دوره اين مقام را به دست داشت،« روزولت» کمتر از سه هفته مانده به پايان جنگ در اروپا درگذشت و نتوانست در مراسم پيروزي متفقين شرکت کند.

2ـ قتل هزاران مردم در مراکش:ـ بتاریخ 12، اپریل 1925 ميلادي: حملات گسترده قوای نظامی آزاديبخش مراكش به فرماندهي عبدالكريم ريف بر ضد اشغالگران فرانسوي آغازشد، ساكنان منطقه ريف پيش از ديگر منطقه هاي شمال افريقا بر ضد اشغالگران اروپايي قيام كردند و موفق به تاسيس جمهوري ريف شدند، اين قيام موجب تحريك ديگر قبايل مراكش براي كسب استقلال و آزادي شد،از اين رو فرانسويان در اويل سال 1924 ميلادي با قواي خود به خاك ريف حمله كردند، آنها علاوه بر بهره گيري از قواي كمكي هسپانيا مارشال پتن را نيز با200000سرباز فرانسوي وارد كار زار كردندوبه قتل عام هزاران تن از مردم مراكش پرداختند .

3ـ ایجاد جمهوری در هسپانیا :ـ بتاریخ 12، اپریل 1932 ميلادي: در پي استعفاي آلفونس سيزدهم شاه هسپانيا ، حكومت جمهوري در هسپانيا بر قرار شد، اما چندي بعد از استقرار نظام جمهوري سلطنت طلبان بر ضد حكومت قيام كردند ودر نتيجه جنگ داخلي در اين كشور به وقوع پيوست كه به مدت دو سال ونيم ادامه يافت در پايان جنگ با يروزي سلطنت طلبان خاتمه يافت جنرال فرانكو قدرت رادر هسپانيا بدست گرفت و بيش از38 سال به شيوه استبدادي حكومت كرد، در اين مدت مبارزات باسك شدت يافت ولي حتي با مرگ فرانكو در سال1975 نيز براي مردم هسپانيا حاصل نشد زيرا فرزند خوانده او خوان كارلوس به قدرت رسيد و همچون اومستبدانه حكمراني كرد.

 اولین انسانی که در فضا رفت:- بتاریخ 12 اپریل1934 ميلادي: « يوري گاگارين » فضانورد 27 ساله اتحاد شوروي نخستين انساني بود كه فضا سفر كرد، وي با سفينه وستوك يك زمين را در ارتفاع 327 كيلومتري در مدت 108 دقيقه دور زد، كپسول اين سفينه از آلومينيوم ساخته شده بود و يك جسم كروي شكل به قطر2 متر و 30 سانتي متر بود كه حجم قابل سكونت داخل آن فقط 6/1متر مكعب بود،
يوري گاگارين نخستين انساني كه به فضا سفر كرد در داخل اين كپسول كوچك هيچ كاري براي انجام دادن نداشت و تكنسين هاي پايگاه فضايي بايكونور هدايت سفينه اش را به عهده داشتند، هنگام بازگشت به زمين وي چند دقيقه قبل از فرود در نقطه اي از سيبري با چتر نجات بيرون پريد و سفر پرخطرش به پايان رسيد، جهار سال پس از پرتاب نخستين ماهواره ، اتحاد شوروي با اعزام انسان به فضا برتري خود را به رخ امريكايي كشيدند، به اين ترتيب در روز 12 اپریل سال 1961 ميلادي يوري گاگارين فضانور 27 ساله اتحاد شوروي نخستين انساني بود كه به فضا سفر كرد و توانست كره زمين را از فضا مشاهده كند.

5 ـ فعالیت دیگو گودویز، در امور افغانستان :ـ بتاریخ 12، اپریل 1982 میلادی ( 23 حمل 1361 خورشیدی ) : دیگو گودویزنماینده خاص سر منشی موسسه ملل متحد برای قضیه افغانستان به کشور های ( افغانستان؛ پاکستان ، ایران ) مسافرت و با رهبران آنها راجع به حل مسأله افغانستان گفتگو کرد.

= = = = = = =  = ==

روز شمار، سیزدهم اپریل

تقسيم محرمانه آفريقاي مركزي :ـ بتاریخ 13 اپریل سال1894 میلادی : دولتهاي انگلستان وبلجیم در يك جلسه محرمانه ( بدون اطلاع فرانسه و المان ) افريقاي مركزي را ميان خود قسمت كردند! كه نقض قرارداد برلین بود، كنگره برلین كه به ابتكار بيسمارك تشكيل شده بود ، قبلا ترتيب تقسيم افريقا ميان اروپائيان را داده بود تا سهمي هم به المان برسد همان كنگره كشور پهناور كنگو را به بلجیم بخشيده بود.

2 ـ دفاع نواسه از پدر کلانش :ـ بتاریخ 13 اپریل سال1998 میلادی : درست نيم قرن پس از اعدام « هيدكي توجو Hideki Tojo» نخست وزير جاپان در زمان جنگ جهاني دوم ، نواسهء او بانو «يوكوايوانامي » با كتاب و فيلمي كه 13 اپریل 1998 انتشار يافت به دفاع از پدر کلان خود پرداخت و او را به صورت يك قهرمان ملي جاپانی ها معرفي كرد و جاپانی ها ي نسل تازه از نو « توجو » را شناختند ،« توجو » در نومبرسال 1948میلادی سه سال و چند ماه پس از تسليم جاپان و اشغال اين كشور توسط نيروهاي نظامي امريكا اعدام شد، پس از اشغال جاپان و بازداشت « توجو » قلمها بر ضد او به كار افتاده بود و نوشته هاي دهه هاي بعدي نيز كه به نقل از مطالب دو دهه اول پس از جنگ بود كمكي به تجديد حيثيت « توجو » نكرد، « يوكو » نواسه « توجو » كه مي دانست قلم ها در خدمت فاتح است در صدد، دفاع از پدر بزرگش بر آمد كه هنگام اعدام او ده سال بيشتر نداشت، « يوكو» كه قضاوت در باره كارهاي پدر کلانش را غير منصفانه و يكجانبه مي ديد از دوران تحصيل در دانشگاه به تهيه اسناد و مدارك در باره كارها ، افكار و آرزوهاي پدر بزرگ پرداخته بود و پس از اين كه زمان را مناسب ديد به نوشتن كتاب و همزمان تهيه يك فيلم سينمايي از كارهاي « توجو» اقدام كرد، زيرا به نظر « يوكو » فيلم سينمايي به عنوان يك رسانه نافذ در ذهن مردم عادي كه از پشت پرده سياست بي خبرند تاثير بيشتر و آني مي گذاشت، وي همزمان فيلم و كتاب را آماده ساخت، فيلم طوري تهيه شده بود كه نخست، افكار و كارهاي« توجو» را منعكس مي ساخت و سپس نوبت به دستگيري ، اقدام وي به خودكشي در زندان ، محاكمه و اعدام او مي رسيد و بيننده را متاثر مي ساخت، دراين فيلم وسايل شخصي« توجو» در زندان نشان داده شد كه اينك در موزه قرار گرفته است.
    با اين فيلم و اين كتاب ،« يوكو» موفق شد كه بارديگر پدر بزرگش را به ويژه نزد نسل تازه جاپان به صورت مظهر غرور ملي در آورد، « توجو» بود كه نقشه حمله غافلگيرانه به کشتی امريكا در" پرل هاربور" را طرح و به اجرا در آورد و هدف جنگ را بيرون راندن غرب از آسيا ناميد،  مورخاني كه فيلم و كتاب «يوكو» را ديده اند آن را تاريخ واقعي « توجو » مي دانند، عمل « يوكو» در عين حال باعث شد كه در سراسر جهان علاقه كهن و قلبي بين نواسه و پدر بزرگ بيش از پيش تقويت شود.

3ـ کشته شدن پنج هزارهندی درباغ جلیان:ـ بتاریخ13 اپریل 1919ميلادي: حادثه خونين قتل عام درباغ جليان والا درهندوستان رخ داد، درسال1919ميلادي: حكومت انگلستان براي جلوگيري ازمبارزه مردم هند قانون رولِت را تصويب كرد، به موجب اين قانون پليس مجازبه دستگيري هرفرد مظنون بدون حكم قانوني بود تصويب و اجراي قانون رولت، خشم هنديان را برانگيخت بطوريكه در13، اپریل 1919میلادی به تعداد 5000 نفرهندي بدون سلاح كه براي مخالفت با قانون رولت درباغ جليان والا اجتماع كرده بودند بدستوردويِرانگليسي كشته شدند، همزمان با تصويب قانون رولت و كشتارهنديان نخستين نشانه هاي نهضت مقاومت گاندي نيزآشكارشد.

4ـ سقوط چاریکار :ـ بتاریخ 14، اپریل 1992 میلادی ( 24 حمل 1371 خورشیدی ) : شهر چاریکار سقوط کرد، تماس و ارتباط  بین دولت جمهوری افغانستان و احمد شاه مسعود را عبدالوکیل وزیر خارجه  در زمینه طرح یک دولت ائتلافی  تأمین کرد.

5 ـ ارتش سرخ درشهر وين :ـ بتاریخ13 اپریل 1945ميلادي: ارتش شوروي شهر وين را تصرف كرد و 90 هزار تن از سربازان هيتلر را به اسارت گرفت اتريش در سال 1938 به المان پيوسته و يكي از ايالات المان ( رايش سوم ) شده بود، شوروي در جريان جنگ جهاني دوم از زمان حمله ارتش هيتلر به آن كشور درسال 1941 تا تصرف برلین در 1945 نزديك به 27 ميليون كشته تلفات داد ، نگراني غرب از ارتش سرخ كه پس از شكست هيتلر، در اروپاي شرقي و مركزي استقرار يافته بود سبب ايجاد اتحاديه نظامي اتلانتيك شمالي ( ناتو ) شد ، دولت مسكو به نوبه خود تلاش كرد در كشورهاي اروپايي كه آنها را از دست ارتش المان خارج ساخته بود احزاب كمونيست حاكم شوند و سپس با اين كشورها ، جز يوگوسلاوي ، يك پيمان نظامي امضا ء كرد كه به پيمان ورشو معروف شد،اين كشور ها يك اتحاديه اقتصادي هم به وجود آوردند،  دولت وقت مسكو اواخر دهه 1980 داوطلبانه با انحلال پيمان ورشو موافقت كرد به اين اميد كه ناتو هم منحل شود كه برخلاف انتظار مسكو ، پس از فروپاشي اسرار آميز شوروي ، ناتو نه تنها منحل نشد بلكه گسترش يافت و به مرزهاي سابق شوروي رسيد و از اپریل سال 2004 ليتواني، لتوني و استوني -سه کشور از کشورهاي سابق شوروي وارد آن شده اند.

= = = = = = =  = ==

روز شمار، چهاردهم اپریل

1 ـ سازندهء زبان واحد جهاني"اسپرانتو" :ـ بتاریخ 14، اپریل 1917 ميلادي: سالگرد در گذشت دكتر « لودويگ لازاروس زامنهوف Ludovic Lazarus Zanmenhof» مبتكر زبان جهاني " اسپرانتو " است كه واژه هاي آن از بسياري از زبانهاي رايج گرفته شده است، « زامنهوف» عقيده داشت كه وجود زبانهاي متعدد در جهان باعث جدايي مردم از هم ، بروز اختلافها و جنگها مي شود، او تاكيد بر اين داشت كه اگر يك زبان ــ ولو به صورت زبان دوم و يا زبان رسانه ها به ويژه كتاب ــ ميان مردم در سراسر جهان مشترك باشد ، به دليل بسط تفاهم و تبادل انديشه ، دانش ، هنر و اطلاعات بسياري از مسائل به وجود نمي آيد و انسانها موفق خواهند شد از ميراث مشترك كه همانا تجربه گذشتگان ( تاريخ ) است ، و نيز احساس و عواطف يگديگر آگاه شوند و درد و شادي هم را درك كنند و عقايد به جاي سطح محدود در همه جهان انتشار يابد و مشكلات حل شود، به باور« زامنهوف »، وجود يك زبان واحد جهاني در كنار زبان مادري ، مردم را در گوشه و كنار جهان به هم مربوط مي كند ، رسوم يكنواخت و فرهنگ غني مي شود و مسائل ناشي از تفاوت و اختلاف فرهنگها از ميان مي رود، وي گفته است كه زبان " اسپرانتو" را به اين دليل به وجود آورد كه ساده تر از همه زبانها است و فراگيري آن زحمت زياد ندارد، « زامنهوف» يك طبیب بود، وي 15 دسمبرسال 1859 در شهر بياليستوك پولند كه در آن زمان در قلمرو روسيه بود به دنيا آمده بود، چهار گروه مختلف الزبان و با فرهنگهاي متفاوت در اين شهر زندگي مي كردند كه به همين سبب با هم تفاهم نداشتند و در نزاع و كشمكش دائمي بودند، اين چهار گروه عبارت بودند از: روسها ،پولندی ها ، الماني ها (ژرمن ها ) و يهودياني كه به زبان يديش تكلم مي كردند، « زامنهوف » از نوجواني از اين وضعيت در رنج بود بعدا از اين اختلاف پي به اختلافات ملل و كشورها برد و راه حل را وجود يك زبان دوم بين المللي يافت و به ساختن اين زبان همت گماشت، وي كه در دانشگاههاي مسكو ، ورشو و برلین تحصيل كرده بود زبان انگليسي ، لاتين و يوناني را هم فراگرفت و به ساختن زبان بين المللي " اسپرانتو" سرگرم شد، او ساده ترين گرامر ( دستور زبان ) را براي اسپرانتو تدوين كرد و واژه هايي انتخاب كرد كه با پسوند و پيشوندها و افزودن ريشه كلمات بشود با هر واژه دهها



روز شمار، پانزدهم اپریل

1 ـ تعريف تابعيت :ـ بتاریخ15 اپریل سال 214 ميلادي : سناي روم " تابعيت " را در جريان تصويب قانون تعميم تابعيت رومي به گروه ديگري از ساكنان قلمرو اين كشور تعريف كرد، با اين كه از آن زمان اين تعريف بارها دوباره نويسي شده و بسياري از انديشمندان موارد تازه برآن اضافه كرده اند، معذلك پايه اي را كه سناي روم ريخته همچنان باقي مانده و رعايت مي شود، طبق تعريف " تابعيت يا شهروندي"  شهروند كه عضو متساوي الحقوق و كامل يك جامعه ملي است داراي يك رشته حقوق و تكاليف است، شهروند مي تواند از حقوق خود صرف نظر كند ، ولي انجام تكاليف اجباري و نقض آن موجب مجازات است به شهروندي كه از بعضي حقوق خود داوطلبانه بگذرد مثلا حق راي دادن در انتخابات و حق تظلم خواهي تبعه غير فعال گويند، اما اگر عواملي در صدد بر آيند كه با تهديد و ارعاب و امثال آن يك تبعه و گروهي از اتباع را از استفاده از حق باز دارند با دولت طرف خواهند بود كه مكلف است وسائل لازم را براي برخورداري اتباع از حقوقشان فراهم آورد و با كساني كه شهروندان را اجبارأ از استفاده از حق باز مي دارند برخورد كند، هرگونه اعتراض مسالمت آميز از جمله به : بوروكراسي بد ، وجود اجحاف ، وضع قوانين خلاف منطق و عقل سليم و قوانيني كه حقوق اساسي را نقض و يا تنها به سود يك طبقه اند ، رد زورگويي و اعتراض به ظلم( عمومي ) حق نيست بلكه تكليف يك شهروند است كه نمي تواند از آن صرف نظر كند، در صدر اين تكاليف دفاع از حاكميت ملي و تماميت ارضي وطن است كه سرپيچي از آن در زمان جنگ مجازات اعدام خواهد داشت، ازميان انديشمنداني كه نسبت به شهروندي نظر داده اند فرضيه « جان راولس » جامعتر و جالبتر است كه آن را در سال 1971 به صورت كتاب منتشر ساخته است، وي تامين فرصتهاي مساوي را از حقوق شهروندان حذف و آن را بر تكاليف دولت اضافه كرده و تاكيد برآن دارد، وي نوشته است: دولتي كه اين تكليف خود را رعايت نكند بايد باز خواست شود، وي آموزش خوبي ها و خوبي كردن به اتباع را از تكاليف دولت ها دانسته و به اين ترتيب هدف آموزش و پرورش تنها تدريس خواندن و نوشتن و حساب كردن نبايد باشد و به زعم او ، مدرسه يك كارخانه آدمسازي ــ پرورش انسان كامل ــ خواهد بود.

 زادروز نانك پيشواي سيكها :ـ بتاریخ15 اپریل 1469ميلادي:  گورو « نانك Nanak» پيشوا ي سيكها در تالوندي در پنجاب غربي ( پاكستان امروز ) به دنيا آمد و از 32 سالگي به ترويج مذهب خود پرداخت كه پيروان فراوان دارد، نانك بر ضد استثمار بود و آموزش مي داد كه خدا از كسي متنفر نيست و مردم نيز بايد چنين باشند، نانك از كودكي با هندو و مسلمان دوست بود، وي قادر بود كه به زبان فارسي نيز بگويد و بنويسد. نانك كه از زندگاني لوكس و تجملات بيزار بود در سال 1539 در گذشت.

3 - زادروز كيم ايل سونگ :ـ بتاریخ15 اپریل سال 1912 ميلادي: «كيم ايل سونگ » نخستين رهبر جمهوري دمكراتيك خلق كره ( شمالي ) به دنيا آمد و 82 سال عمر و 47 سال بر آن سرزمين رهبري كرد، اعلاميه معروف چوچه Chuche از او است كه از سال 1955 رعايت مي شود، طبق اين اعلاميه كره اي ها بايد از هويت ملي خود دفاع كنند ، غرور ملي خود را از دست ندهند و تنها به خود متكي باشند، با اين كه چين و روسيه به كره شمالي كمك بسيار كرده اند وي به مردم كره توصيه كرده است كه متوجه باشند كاري نكنند كه اين دو دولت دوست براي تغيير سياست هاي ملي كره ( شمالي ) اعمال نفوذ كنند، او تاكيد بر مبارزه بي امان با امپرياليسم و تقويت ماركسيسم ــ لنينيسم كرده است،كيم ايل سونگ كه هشتم جولای سال 1994میلادی در گذشت هرگز تقسيم كره را حتي از ذهنش هم عبور نداد، كيم ايل سونگ كه يك كشاورز زاده بود در جواني با خانواده اش به منچوري چين رفته بود، بعدا در آنجا يك دسته پارتيزان مسلح براي جنگ چريكي با جاپانی ها تشكيل داده بود كه بر اثر فشار نيروهاي جاپانی در سال 1941 مجبور به عقب نشيني به شوروي شده و در آنجا به ارتش سرخ پيوسته بود،  وي در سال 1945 با ارتش سرخ وارد كره شد و پس از تقسيم موقت شبه جزيره كره به تصميم امريكا ، در اندك زماني نخست وزير بخش شمالي شد و در سال 1950 موفق شد استالين را موافق نقشه حمله نظامي به قسمت جنوبي كره كند كه اين حمله 25 جون سال1950 آغاز شد كه نتيجه اش ادامه تقسيم كره به دوكشور بوده است، برنامه تسليحات اتمي و موشكي كره از كيم ايل سونگ ( پدر ) است كه معتقد بود اگر يك كشور بخواهد زنده و پايدار بماند بايد بتواند به تنهايي از خود دفاع كند و اگراز لحاظ دفاعي نيرومند باشد ديگران در صدد حمله نظامي به آن بر نخواهند آمد زيرا كه گمان خواهند كرد برايشان گران تمام شود.

4ـ تولد« لئوناردوداوينچي» دانشمند ایتالیا :- بتاریخ15 اپریل 1452ميلادي: «لئوناردو داوينچي» دانشمند معروف، هنرمند نقاش، مجسمه سازو معماربزرگ قرن15ميلادي درايتاليا متولد شد، داوينچي درسال1461ميلادي درفلورانس دركارگاه نقاشي وروكيو به كارپرداخت و بتدريج به مقام استادي دراين هنررسيد، لئوناردو مدتها نقاش دربارلويي12 و فرانسيس اول بود و همواره دركنارنقاشي به مطالعه درعلم تشريح و رياضيات مي پرداخت لبخند « ژوكونديا موتاليزا و شام آخر» ازمشهورترين آثارلئوناردو داوينچي به شمار مي روند.

5ـ تولد«هانري كاوَنديش» انگليسي بتاریخ15 اپریل1731ميلادي: « هانري كاوَنديش » فيزيكدان و شيميدان انگليسي متولد شد، كاوندش درعلوم فيزيك و شيمي استاد و مدرس بود و دركنارتدريس به تحقيق و آزمايش مي پرداخت، كاونديش ضمن تحقيقات خود موفق به تعيين حرارت مخصوص برخي ازاجسام شد، وي نخستين كسي است كه ثابت كرد هیدروجن سبك ترازهواست و درباره تركيب شيميايي هوا، نيز تحقيقات جامع و ارزندهء ازخود به جاي گذاشته است.

= = = = = = =  = ==

روز شمار، شانزدهم اپریل

   بازگشت لنين از تبعيد :ـ بتاریخ 16 اپریل سال 1917  ميلادي : ولاديمير ايليچ ( لنين ) پس از يازده سال كه به حالت تبعيد در اطريش و سويس بسر برد و از آنجا جنبش سوسياليستي را رهبري مي كرد با كمك الماني ها كه مي خواستند دولت روسيه را گرفتار دشواري هاي داخلي كنند و از جنگ جهاني اول خارج سازند به وطن باز گشت،روايت است كه الماني ها لنين را در يك واگن قطار راه آهن قرار دادند و آن را قفل كردند و از ميان جبهه هاي جنگ عبور دادند و به روسيه رسانيدند، لنين در نخستين روز بازگشت به روسيه كاپيتاليسم و رقابت بر سر استثمار ملل را عامل شعله ور شدن آتش جنگ بزرگ اعلام داشت، وي تاكيد كرده بود كه تا اين دوعامل وجود داشته باشد جنگ هاي استعماري نيز ادامه خواهد داشت، لنين كه در آن سال 47 ساله بود در 28 ماه می خواهان ايجاد يك جمهوري دمكراتيك فدرال در روسيه شد، وي در دوم جون راهپيمايي بزرگي ترتيب داد كه قبلا نظير آن در روسيه ديده نشده بود، لنين در شانزدهم جون طرح خود در زمينه شورايي كردن كشور را اعلام و نخستي شورا ( ساويت ) را تشكيل داد، وي ماه بعد از آن تمهيدات دولت موقت روسيه از جمله ايجاد مجلس ( دوما ) را كارهايي عبث خواند كه به منظور خريد وقت و تاخير وقوع يك انقلاب راستين انجام مي شود و گفت: در كشور روسيه كه مردم با انتخابات آشنا نيستند و آن گروه هم كه آشنايي دارند درستي مراحل كار و نتايج آن را باور ندارند نمي توان از الگوي كشورهايي كه قرنها اين نوع انتخابات را تمرين و تجربه كرده اند استفاده كرد ؛ انتخابات بايد در سطوح پايين انجام شود تا واقعيت دمكراتيك داشته باشد، مبارزات لنين از اين دست تا اكتبر همين سال ــ ماه هفتم پس ازبازگشت از تبعيد ــ به انقلاب بلشويكي و تغيير نظام روسيه انجاميد.

   ولادیمیر ایلیچ اولیانوف (لنین) بیش از135 سال در روسیه به دنیا آمد، در اعتراض ها، عمدتا بصورت فردی بروز می کرد و آنجا که به جمع ختم می شد، جز عصیان های آنارشیستی نبود، که این نیز خود نوعی خودکشی جمعی بود برادر بزرگ لنین از جمله این قربانیان بود که در سال 1887 میلادی به جرم شرکت در ترور تزار الکساندر سوم دستگیر و اعدام شد، لنین در دانشگاه شهر کازان رشته حقوق را آغاز کرد اما به جرم شرکت در مبارزات دانشجوئی بارها دستگیر و سرانجام نیز از دانشگاه اخراج شد، لنین در سال 1893 میلادی به شهر سن پترزبورگ نقل مکان کرد، شهری که در آن زمان مرکز افکارانقلابی بود.

    آشنائی او با گئورگی پلخانوف، جرقه های انقلابی را در لنین، به یک آتشفشان تبدیل کرد، مقالات تبلیغی ـ ترویجی لنین از این پس به مطبوعات چپ روسیه راه یافت: کارگران بپا خیزید تا سوسیالیسم را بنا کنیم لنین در اواخر سال 1895 میلادی دستگیر شد و پس از یکسال زندان موقت(!) در دادگاه به سه سال تبعید در سیبری محکوم شد تبعید فرصت دیگری بود و اگر برای همه نبود، برای لنین چنین شد، او تبعید سیبری را به یک فرصت تبدیل کرد نخستین نوشته های فلسفی- اجتماعی لنین در این دوران بر کاغذ آمد، او همه جنبش کارگری و روشنفکران طرفدار این جنبش را فراخواند تا آثار مارکس را  با دقت بخوانند زیرا بهترین راهنمای عمل انقلابی است تبعید فرصت دیگری نیز در اختیار لنین گذاشت: ازدواج با " نادژدا کروپسکایا " از فعالان جنبش چپ روسیه در سال1898 پس از پایان دوران تبعید، دوران مهاجرت لنین آغاز شد، سال 1900 میلادی عمدتا سویس و اطریشاو مهاجرت سیاسی را نیز به فرصتی تازه تبدیل کرد.

   با دوری گزیدن از بحث های بی ‌سرانجام مهاجرتی و غرق شدن در دسته بندی های سیاسی- حزبی، با اندک شمار یارانی که می شناخت روزنامه ایسکرا (جرقه) را منتشر ساخت تا بذر انقلابی را در روسیه و نه در مهاجرت بپاشد بذری که بعدها وقتی در روسیه درو شد، بزرگترین حزب سیاسی- انقلابی روسیه بود، این روزنامه که مخفیانه به روسیه می رسید، از سال 1902 میلادی ارگان اصلی "حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه" شد ایسکرا از ضرورت سرنگونی تزار در روسیه و پایه گذاری یک نظام سوسیالیستی سخن می گفت و حزبی که ایسکرا ارگان آن شده بود با جنبش کمونیسم بین الملل روابط نزدیک داشت دومین کنگره "حزب سوسیال دمکرات کارگری روسیه" سراسری روسیه در سال 1903 میلادی در لندن برگزار شد لنین و هم اندیشان او که دراین کنگره اکثریت "بلشویک" را بدست آورده بودند، توانستند انقلاب را در دستور کار کنگره و حزب قرار دهند اقلیت کنگره "منشویک" معتقد بودند زمینه های عینی و ذهنی انقلاب در روسیه فراهم نیست، درحالی که  لنین معتقد بود "انقلابیون" وظیفه دارند توده های زحمتکش را برای کسب قدرت آماده کنند آن ها که زمینه عینی و ذهنی انقلاب را در روسیه نمی دیدند، خود از کادرهای قدیمی حزب سوسیال دمکرات کارگری روسیه بودند کنگره را بلشویک ها بردند اما اقلیت از نظرات خود دست نکشید و در درون حزب باقی ماندند تا بر سر یکی از پیچ های بزرگ تاریخی و پس از یک شکست مرحله ای دست به انشعاب زد.

   انشعاب در سال 1912 میلادی روی داد و مستقیما تحت تاثیر شکست انقلاب 1905 میلادی بود پس از سرکوب انقلاب در 1905 که فیلم تاریخی و فراموش نشدنی"رزمناو پاتمکین" را بعدها "آیزنشتاین" بر پایه آن ساخت، لنین و همراهان انقلابی او (بلشویک ها) شبکه های زیرزمینی را در داخل روسیه، نه برای رفتن به سوی عملیات تروریستی، بلکه برای ترویج افکار کمونیستی در میان کارگران، سربازان و روشنفکران آغاز کردند جنبش انقلابی زیر زمینی شد، اما نه منزوی و ماجراجو.

    بحران اقتصادی اروپا در دهه 1910 روسیه را نیز سرانجام به کام جنگ اول جهانی کشید بحران اقتصادی و درغلتیدن رژیم تزاری در مرداب جنگ فرصت های نوینی را که لنین در انتظار آن بود فراهم ساخت شکست های پیاپی ارتش تزاری در جبهه های جنگ، بیداد فقر در داخل روسیه، قحطی، فساد دستگاه حکومت استبدادی و آغاز اعتراضات گسترده مردم گرسنه و خسته از جنگ روسیه همان لحظه تاریخی بود که لنین پیش بینی آن را کرده و شبکه های زیر زمینی را برای آن سازمان داده و آماده ساخته بود شورش سربازان و افسران که نافرمانی آنها در جبهه های جنگ آغاز شده بود این فرصت را کامل کرد لنین که سربازان و افسران رده های پائین ارتش تزاری را نیروی ذخیره انقلاب ارزیابی کرده بود، شرایط را آماده فراخواندن آنها به انقلاب تشخیص داد این آمادگی در نیروی دریائی روسیه پیش از نیروهای دیگر ارتش تزاری بود و بصورت شورش " ناویان" خود را نشان داد فاصله1917- 1914 سال های شکل گیری بزرگترین انقلاب قرن 20 بوددر فبروری سال 1917 میلادی مجلس روسیه (دوما) زیر فشار تظاهرات و  اعتراضات انقلابی مردم روسیه "نیکلای دوم" تزار روسیه را از سلطنت خلع کرد و با هدف کنترل انقلاب و بدست آوردن فرصت زمانی جهت مقابله سازمان یافته با آن حاکمیت روسیه را به یک دولت موقت سپرد و آن را پیروزی انقلاب اعلام کرد سقوط تزار روسیه پیروزی بزرگی برای مردم روسیه  بود، اما هرگز به معنای پیروزی انقلاب نبود دولت موقت زیر فشار جنبش انقلابی کشور برنامه ای دموکراتیک را با هدف برقراری آزادی ها و حقوق دموکراتیک مردم پذیرفته و اعلام کرد آزادی های سیاسی برقرار شد و تمام احزاب روسیه، از جمله بلشویک‌ها از تحول بوجود آمده پشتیبانی کردندهمه امید داشتند که با سقوط تزاریسم، نظامی قانونی و مردم گرا به قدرت برسد که به نابسامانی های کشور پایان دهد، اما از همان ابتدا مشخص بود که سرمایه داری از دل فئوالیسم بیرون آمده روسیه نگران از تعمیق و تثبیت انقلاب در پی مقابله با آن و پیگرد انقلابیون است.

  آنطوریکه در بالا تذکر رفت لنین که از مهاجرت و تبعید به روسیه بازگشته بود، جلوتر از همه رهبران واحزاب سیاسی روسیه این خطر را احساس کرده و مردم، زحمتکشان و بلشویک ها را به هوشیاری فراخواند او مشی و شعارهای جدید انقلاب را برای متوقف نماندن و ادامه راه انقلابی اعلام داشت نظام سوسیالیستی هدف او بود شوراهای کارگران و سربازان که در شهرهای گوناگون روسیه "سوویت" های خود را تشکیل داده بودند، از تزهای لنین حمایت کرده و خواهان تعمیق دستاوردهای انقلاب فبروری شدند لنین خطاب به بلشویک ها، از آنها خواست تا بسرعت به "سوویت" ها و شوراهای کارگران و سربازان بپیوندند و در رهبری این شوراها جای بگیرند تا بتوانند آنها را در جهت انقلاب رهبری کنند در فاصله ای کوتاه که فراتر از چند ماه نبود، بلشویک ها توانستند رهبری شورای مهم پتروگراد را به دست گیرند پیش بینی لنین در باره دولت موقت و مقابله آن با انقلاب خیلی زود تحقق یافت.

    دولت الکساندر کرنسکی رویارویی با انقلاب وشوراها را آغاز و حلقه آزادی احزاب و مطبوعات را تنگ کرد رهبری شوراها (سوویت ها) نه تنها غافلگیر نشدند، بلکه ابتکار عمل برای مقابله با دولت را بدست گرفتند با آنکه شعار "قیام مسلحانه" تا آن زمان در دستور انقلاب نبود، یورش دولت کرنسکی به انقلاب و آغاز سرکوب مسلحانه انقلابیون این قیام را در دستور کار قرار داد و لنین اعلام کرد: "اگر دیروز زود بود، فردا دیر است" شبکه های سازمانی بلشویک ها که لنین آنها را انقلابیون حرفه ای خطاب می کرد بسرعت برای تحقق شعار قیام مسلحانه وارد صحنه شدند لنین گفته بود هر یک از این شبکه های انقلابی باید بتوانند 25 هزار تن را در لحظه ضروری بسیج کرده و مسلح سازند بدین ترتیب تجربه شکست 1905 و مماشات 1912 به کار گرفته شد و این بار پیش از آنکه ضد انقلاب بتواند انقلابیون را قلع و قمع کند، این انقلابیون بودند که ابتکار عمل را بدست گرفته و خیز بزرگ و نهائی را برای درهم شکستن ماشین دولتی و بدست گرفتن رهبری کشور برداشتند.

   شامگاه 24 اکتوبر، بلشویک ها در پتروگراد قیام مسلحانه اعلام کردند. "گاردهای سرخ"، دسته های مسلح کارگران، سربازان و روشنفکران به مراکز و ادارات دولتی حمله بردند، مراکز حساس را به تصرف در آوردند و وزرای دولت موقت را در "کاخ زمستانی" دستگیر کر

روز شمار، هفدهم اپریل

1ـ خاتمه جنگ چین و جاپان :ـ بتاریخ 17 اپریل 1795ميلادي: « معاهده سي مونوزوكي » ميان چين و جاپان به امضا رسيد و جنگ دوكشوربرسرتصاحب شبه جزيره كره خاتمه يافت، چيني ها بدون اطلاع جاپان برشمارقواي خود دركره افزودند وجاپانی ها درمقابل بدون اخطارقبلي به قواي چين حمله كردند، سرانجام چين پس ازچند شكست سخت و پي درپي به پذيرش شرايط قرارداد سي مونوزوكي تن داد.

2ـ نخستین حق شرکت زنان درانتخابات زیلاندنو :ـ بتاریخ 17، اپریل1889ميلادي: نخستين باردرتاريخ روابط سياسي- اجتماعي قرون جديد درسرزمين زلاندنو يا نيوزيلند به زنان حق شركت درانتخابات داده شد، دراين كشورجمعيت زنان بسياركمترازمردان بود و دولت نيوزيلند با اين نيرنگ سياسي و آزادي مصلحتي قصد داشت موجبات مهاجرت زنان ديگركشورها را به اين كشورفراهم كند.

3ـ اعلام استقلال درکشورسوریه :ـ بتاریخ 17 اپریل 1946ميلادي: كشورسوريه ازوجود سربازان اشغالگرخارجي پاك شد و اعلام استقلال كرد، اين كشور آزاد در جون 1941ميلادي به دست نيروهاي بريتانيا و فرانسه اشغال شد، اما پس ازچند ماه قوماندان نيروهاي فرانسه استقلال سوريه را آزاد اعلام كرد و درپي آن نظام جمهوري دراين كشوربرقرارشد، گفتني است كه پس ازآن شيخ تاجُ الدّين حَسَني به مقام رياست جمهوري سوريه دست يافت اما با اين همه استقلال كامل سوريه ازسال1943ميلادي كه جبهه ملي آن كشوربه پيروزي رسيد، بطوررسمي آغازشد.

4 ـ نخستین گردهمایی کشورهای آسیایی و افریقایی :ـ بتاریخ 17 اپریل1955ميلادي: « كنفرانس باندونگ» نخستين گردهمايي سياسي بين المللي كشورهاي آسيايي و اِفريقايي تشكيل شد، درروز17 اپریل سال1955ميلادي قبل ازگشايش رسمي كنفرانس نمايندگان شركت كننده دستوركارآيين نامه داخلي كنفرانس را دريافت كردند و بالاخره تصميم گرفته شد كه رئيس كنفرانس نخست وزيراندونزي باشد و كنفرانس در18 اپریل بطوررسمي افتتاح شد، اين كنفرانس شامل29 كشوربود كه 6 كشورآن ازقاره اِفريقا و23 كشورازقاره آسيا بودند، نطق افتتاحيه كنفرانس را دكتراحمد سوكارنو ايراد كرد و درحاشيه آن ملاقاتهايي بين سوكارنو، چوئن لاي، جمال عبدالنّاصر و نهرو صورت گرفت كه بسيارسرنوشت سازبود؛ زيرا  خط مشي سياسي نهرو، ناصرو سوكارنو بود كه كنفرانس را تحت الشعاع خود قرارداد درپايان اين نشست قطعنامهء به منظورحمايت ازهمكاريهاي اقتصادي و فرهنگي و حق تعيين سرنوشت ملل آسيايي و اِفريقايي تصويب شد، همچنين قطعنامه اي برضد استعمارازجمله استعمارفرانسه درمراكش و تونس و استعمار هالند درگينه جديد به تصويب رسيد.

.

5 ـ  قتل میر اگبر خیبر در کابل :ـ بتاریخ 17 اپریل 1978 میلادی ( 28 حمل 1357 خورشیدی ) : میر اگبر خیبر یکی از رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان، بخش نظامی " پرچم " در کابل به طور مرموز به شهادت رسید و ترور شد، در مراسم تدفیق« خیبر» بر علاوه منشی های عمومی  حزب " نور محمد تره کی و ببرک کارمل " که بیانیه های ایراد نمودند بلکه هزاران تن دیگر در این مراسم شرکت داشتند، و جسد میر اگبر خیبرشهید بتاریخ 19 اپریل ( 30 حمل ) برای دفن به حضیره شهدای صالحین انتقال یافت و هوا داران  حزب تظاهرات گسترده به منظور دستگیری قاتل میر اگبر به راه انداختند، چنانچه که این حرکت را سردار محمد داود  بخود چلنچ  تلقی کرد، و چندی بعد امر گرفتاری رهبران حزب را صادر و آنها را زندانی نمود.

6 - اعدام دختري با موي سرخ :ـ بتاریخ17 اپریل1945ميلادي: اعدام « هاني شافت » دختر جوان هالندی كه نازي ها در گزارشهايشان او را « دختري با موي سرخ » خطاب مي كردند و به همين صورت هم وارد تاريخ فعاليت هاي جانبي جنگ جهاني دوم شده است 17 اپریل سال 1945 در امستردام اعدام شد، اگر اعدام او دوهفته به تاخير افتاده بود جنگ پايان مي يافت و زنده مي ماند، پدر و مادر « هاني » هر دو معلم و سوسياليست بودند، وي كه در 25 سالگي اعدام شد از دهم ماه می سال 1940 میلادی كه هالند به اشغال نيروهاي المان در آمد وارد سازمان مقاومت هالندی ها بر ضد اشغال وطنشان شد، هاني در آن زمان محصل دانشگاه بود و براي اين كه شناخته نشود هر چند وقت يك بار رنگ موي خود را تغيير مي داد و رابط چند واحد زير زميني مقاومت بود، او سرانجام در 21 مارچ سال 1945 ــ شش هفته مانده به پايان جنگ دوم در اروپا ــ دستگير و چند روز بعد اعدام شد.

7-  شكست حمله به کیوبا موسوم به نبرد خليج خوكها :ـ بتاریخ 17 اپریل سال1961 میلادی : جان اف كندي رئيس جمهوري وقت امريكا  كمتر از سه ماه از آغاز زمامداري اش با شكست يك تعرض نظامي به کیوبا رو به رو شد، نقشه اين تعرض در دوران حكومت آيزنهاور كه 20 جنوری پايان يافته بود طرح شده و در نيمه اپریل با حمايت سازمان اطلاعات مركزي ( سيا ) به اجرا در آمده بود، طبق اين طرح صدها تن از فراريان کیوبا یی كه توسط امريكا مسلح شده بودند و شماري ديگر در منطقه خليج خوكها به خاك کیوبا حمله كردند كه اين تعرض شكست خورد و 743 تن از حمله كنندگان اسير شدند كه بعدا كاسترو هركدام از آنان را با يك تراكتور معاوضه و آزاد كرد، دشمني دولت آيزنهاور با دولت كاسترو در کیوبا از زماني آغاز شد كه كاسترو اعلام كرد يك سوسياليست است و نظام کیوبا سوسياليستي خواهد بود و سپس دست به ملي كردن شركتها و كسب و كار امريكائيان در کیوبا زد، قدمت فعاليت تجارتی بعضي از موسسات امريكائي در کیوبا به اوايل قرن 20 و اندكي پس از پيروزي امريكا در جنگ با هسپانیا در سال 1898 مي رسيد، حزب سوسياليست ( پيرو ماركسيسم ــ لنينيسم ) کیوبا در سال 1925 تاسيس شده بود كه پس از پيروزي انقلاب كاسترو در 1959 به تدريج زمام امور اين كشور را به دست گرفته بود، كاسترو كه مبارزه اساسي خود را از 1953 آغاز كرده بود پس از يك شكست ، در سال 1959 با 9 هزار انقلابي مسلح از تبعيد وارد کیوبا شد و به ديكتاتوري باتيستا پايان داد، امريكاييان در آغاز كار گمان نمي كردند كه كاسترو كمونيست باشد و چپگرايي را خصلت هر انقلابي مي دانستند.
    كريستف كلمب در نخستين سفر خود در 1492 به کیوبا رسيد و اين جزيره را از مستملكاتهسپانیا اعلام داشت كه اين سلطه تا پايان قرن 19 ادامه داشت و پدر كاسترو از مهاجران هسپانیايي بود،  24 اپریل سال 1961میلادی كندي مسئوليت شكست حمله به خليج خوكها را كه طرح آن در زمان او به اجرا در آمده بود پذيرفت و از آن زمان بود كه روابط امريكا با کیوبا تيره تر و دولت کیوبا به كشورهاي سوسياليستي نزديكتر شد.

8 -   دوبچك از حزب كمونيست چك اسلواكي بر كنار شد:ـ بتاریخ 17 اپریل سال1969 میلادی : الكساندر دوبچك انجنیر 47 ساله از حزب كمونيست چك اسلواكي كه در جنوری سال 1968 میلادی بحیث منشی عمومی آن برگزيده شده بود بركنار شد،« دوبچك» پس از احراز منشی عمومی حزب كمونيست حاكم بر چك اسلواكي رهبر اين كشور عضو پيمان ورشو شده بود و نسبت به احزاب كمونيستي ديگر روش ملايمي در پيش گرفته بود كه بي شباهت به روش سوسيال دمكرات نبود، اين روش كه دوبچك آن را سوسياليسم با چهره خندان مي خواند با مخالفت دولتهاي كمونيستي و در صدر آنها شوروي قرار گرفته بود و چون دوبچك حاضر به تغيير روش خود نشد دراگست سال 1968میلادی ارتشهاي كشورهاي عضو پيمان ورشو وارد پراك شدند و او را بركنار كردند، به اين هم اكتفا نشد و دوبچك در اپریل سال 1969به اتهام ضعف وفاداري از حزب كمونيست اخراج و براي كار به يك كارخانه فرستاده شد، بيست سال بعد كه پيمان ورشو منحل و حزب كمونيست زمام امور چك اسلواكي را رها ساخت دوبچك بارديگر وارد صحنه شد و به رياست پارلمان انتخاب گرديد و گفت كه از اعتقاد خود به سوسياليسم دست برنداشته است، طولي نكشيد كه اعلام شد كه وي در يك حادثه رانندگي كشته شده است.

= = = = = = =  ==

روز شمار،هجدهم اپریل

انفجار پر تلفات در ساختمان سفارت آمريكا در بيروت :ـ بتاریخ 18 اپریل سال1983 میلادی : در اثر يك انفجار انتحاري قسمتي از ساختمان سفارت امريكا درشهر بيروت پايتخت لبنان ويران شد و 63 تن كشته و شماري نيز مجروح شدند،هشت تن از مقتولان از اتباع امريكا بودند، مواد منفجره در موترقرار داده شده بود كه در حال حركت درمجاورت ساختمان سفارت منفجر شد و خرابي و تلفات به بار آورد.

2ـ اعلام استقلال بلغارستان :-  بتاریخ 18، اپریل 1909ميلادي: بلغارستان استقلال كامل خود را اعلام كرد، اين كشوردرسال1878ميلادي ازدولت عثماني جدا شد و برطبق پيمان سَن اِستفانو اميرنشيني خودمختاروقسمتي ازمقدونيه شد، اين پيمان دركنگره برلين مورد تجديد نظرقرارگرفت و بدين ترتيب بلغارستان تقسيم شد و هرسه ناحيه به نحوي تحت نفوذ دولت عثماني قرارگرفتند، سرانجام نخستين شاه بلغارستان، روملياي شرقي را تصرف كرد و جانشين او فرديناند كوبورگ  درسال1909ميلادي استقلال كامل اين سرزمين را اعلام كرد.

3 ـ استقلال جمهوری ایرلند :ـ بتاریخ 18، اپریل1949ميلادي: جمهوري ايرلند به موجب قانون اين جمهوري مستقل اعلام شد و ازجامعه كشورهاي مشترك المنافع خارج شد، اين جمهوري مبارزات 800 سالهء درتاريخ خود براي كسب استقلال ازانگلستان ثبت كرده است، شايان توجه است كه هنوز بخشهايي ازايرلند براي بدست آوردن آزادي با عوامل انگليسي مبارزه میكنند.

4 ـ زلزله و حريق مرگبار و ويرانساز سانفرانسيسکو:ـ بتاریخ 18 اپریل سال 1906میلادی : يك زلزله بسيار شديد و متعاقب آن حريق سه چهارم شهر سانفرانسيسكو را ويران ساخت و با اين كه در آن زمان اين شهر جمعيت امروز را نداشت 700 تا چهار هزار تن كشته شدند، در ميان اين مقتولين 275 تن از زندانيان شهر بودند كه در ساختمان زندان كشته شدند، در سال 1851میلادی نيز حريق مرگباري در سانفرانسيسكو روي داده بود.

5 ـ کشور، زيمبابو به استقلال رسيد  بتاریخ 18، اپریل 1980ميلادي: « زيمبابوه» به استقلال رسيد، اين سرزمين ازمستعمرات انگلستان دراِفريقا بود اما درپي نهضتهاي استقلال طلبانه ملل اِفريقايي بعد ازجنگ جهاني دوم مستقل شد، درسال1980ميلادي نيزرابرت موگابه دررأس حزب اتحاد ملي اكثريت كرسي هاي مجلس را بدست آورد و اولين دولت مستقل سياهپوست زيمبابوه را تشكيل داد.

6 - درگذشت معاويه :ـ بتاریخ 18 اپریل سال 680میلادی(ماه رجب سال 60 در تقويم هجري قمري)  : معاويه موسس سلسله امويان در 78 سالگي درگذشت و پسرش يزيد برجايش نشست، معاويه كه دمشق را پايتخت قرار داده بود از سال 661 تا سال 680 ميلادي حكومت كرده بود.

معاويه از نظر شخصيتى انسانى زيرك و دورانديش و سياس به معناى امروزى كلمه بوده است، او در حل و فصل مشكلات، روش خاصى داشت، در برابر رقباى سياسى، با حيله يا سم خود را از مهلكه نجات مى‏داد چنانكه براى كشتن حسن بن على و سعد وقاص از همين شيوه استفاده كرد تا براى پسر خود يزيد بيعت بگيرد (1) او مالك اشتر را نيز، در هنگام حركت مالك به مصر، به همين نحو كشت، شخصى با تطميع معاويه مالك را با عسل زهر آلود، مسموم نمود و لذا معاويه مى‏گفت: خداوند سپاهيانى دارد كه يكى از آنها عسل است، همچنين وقتى احساس كرد كه مردم شام به سوى عبدالرحمن بن خالد بن وليد، گرايش پيدا كرده‏اند او را به همين طرز سر به نيست كرد. (2) سياست‏هاى او بر مبناى تهديد و فشار و اختناق و گرسنه نگه‏داشتن مردم و همچنين احياى تمايلات قبيله‏اى و نژادى و دامن زدن به اختلافات در ميان مخالفان و در نهايت تخدير افكار عمومى بنام دين و رنگ دينى دادن به حكومت خود، بوده است. «گفتگوى معاويه با دارميه مى‏تواند ما را به بعضى از صفات و روحيات معاويه رهنمون سازد، تاريخ مى‏گويد كه معاويه يك بار كه به حج رفته بود سراغ زنى را گرفت كه از بنى‏كنانه بود و در حجون مقيم و دارميه نام داشت او را بياوردند، زنى بود سياه چرده و فربه، وقتى بيامد معاويه گفت اى دختر حام حالت چگونه است؟ گفت: اگر سر عيب‏جويى دارى مرا دختر حام نمينامند من زنى از بنى كنانه هستم. معاويه گفت راست گفتى، مى‏دانى چرا ترا خواستم؟ گفت: بجز خدا كسى غيب نمى‏داند. معاويه گفت: ترا خواستم تا از تو بپرسم چرا على را دوست دارى و مرا دشمن دارى؟ دارميه گفت: مرا از اين گفتگو معاف دار.

معاويه گفت: معاف نيستى. دارميه گفت: اگر اصرار دارى مى‏گويم من على را دوست مى‏دارم براى آنكه با مردم به عدالت رفتار مى‏كرد و در قسمت مساوات را رعايت مى‏فرمود و ترا دشمن دارم براى آنكه با كسى كه بخلافت از تو سزاوارتر بود جنگ كردى و بطلب چيزى برخاستى كه حق تو نبود. على را دوست دارم براى آنكه فقيران را دوست مى‏داشت و اهل دين را احترام مى‏كرد. ترا دشمن دارم براى آنكه خونريزى مى‏كنى و در قضاوت ستم روا مى‏دارى و در احكام خود پيرو هوس مى‏شوى. معاويه گفت: بهمين سبب شكمت باد كرد و پستانهايت بزرگ شد.

دارميه گفت: هند مادر تو ضرب المثل بود نه من. معاويه گفت: خاموش باش من بتو بد نگفتم، چون شكم زن باد كند خلقت فرزندش به كمال آيد و چون پستانش‏هايش بزرگ باشد طفل شيرخوارش سير شود، سپس بدو گفت آيا على را ديدى؟ گفت: آرى ديدم. گفت: او را چگونه ديدى؟ گفت او را ديدم كه مانند تو بملك دلباخته نبود و نعمتى كه تو را مشغول كرده او را مشغول نمى‏كرد. معاويه گفت: سخنش را شنيدى؟ گفت: آرى بخدا زنگ نادانى را از دلها ميزدود چنانكه روغن زنگ طشت را ميزدايد. معاويه گفت: راست گفتى، حاجتى دارى؟ دارميه گفت: اگر حاجتى بخواهم مى‏پذيرى؟ گفت: آرى. دارميه گفت: صد شتر سرخ با شتر نر و ساربان آن بمن ببخش. معاويه گفت: با آن چه خواهى كرد؟ گفت: با شير آن كودكان را غذا مى‏دهم و بزرگها را نگهدارى مى‏كنم و ميان خاندانها را اصلاح مى‏دهم. معاويه گفت: اگر صد شترت بدهم بنظر تو مانند على مى‏شوم؟ گفت: نه على مقام ديگرى دارد و تو مقام ديگرى دارى. معاويه صد شتر بدو بخشيد و گفت: اگر على بود چيزى بتو نمى‏داد. دارميه گفت: بخدا يكقطعه پشم هم از مال مسلمانان بمن نمى‏داد.». او كسى بود كه غير از كسب قدرت و حكمرانى بر مردم، هدف ديگرى نداشت چنانكه خود در اجتماع مردم كوفه همين را گفت. (3) و همين زندگى اشرافى معاويه و شيوه برخورد او در كار خلافت، باعث شد تا سعد بن ابى‏وقاص نيز در وقت ورود بر او وى را «ملك» خطاب كند (4) . معاويه به پرخورى معروف بوده است (5) و چنانچه زمخشرى در ربيع الابرار گفته است، او روزى هفت مرتبه غذا مى‏خورده است و هر مرتبه آنقدر مى‏خورد كه در كنار سفره دراز مى‏كشيد و صدا مى‏زد: غلام بيا سفره را بردار بخدا قسم از بس خوردم خسته شدم اما سيرنشدم. (6) پرخورى او ضرب المثل شده است، يكى از شعرا در هجو رفيق پرخوار خود اينگونه مى‏گويد: و صاحب لى بطنه كالهاوية كان فى امعائه معاويه يعنى رفيقى دارم كه شكم او مثل هاويه است (هاويه اسم يكى از طبقات جهنم است كه بفرموده قرآن هرگز از قبول كفار سيرى ندارد) مثل آنكه در امعاء و روده‏هاى او معاويه قرار گرفته است. (7)

پى‏نوشت‏ها:

1 ـ مختصر تاريخ العرب، سيد اميرعلى، ص 62، مقاتل الطالبين، ص .29

2 ـ تاريخ تمدن اسلام، جرجى زيدان، ج 4، ص .71

3 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 16، ص 46، مختصر تاريخ دمشق، ج 25، ص .43

4 ـ مختصر تاريخ دمشق، ج 8، ص 210، تاريخ يعقوبى، ج 2، ص .217

5 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 335، چاپ مصر.

6 ـ ابن عباس نقل مى‏كند كه روزى پيامبر قاصدى را فرستاد تا معاويه را فراخواند كه نامه‏اى برايش بنويسد اما او مشغول خوردن غذا بود و از آمدن امتناع كرد. پيامبر دوباره قاصد را فرستاد و همان عمل معاويه تكرار شد پيامبر در اين وقت فرمود: خداوند شكم معاويه را سير نكند، الاستيعاب فى معرفة الصحابة، ج 3، ص .1421

7 ـ نقش عائشه در تاريخ اسلام، ج 3، ص 61 ـ .60

 


روز شمار، نزدهم اپریل

1 ـ روش انتخابات درکیوبا :ـ بتاریخ 19 اپریل سال2005 میلادی: انتخابات منطقه اي کیوبا كه در آن هشت ميليون راي دهنده شركت كردند و اعضاي 169 شوراي محلي را برگزيدند پديده تازه اي در دمكراسي تلقي شده است زيرا هركس، صرف نظر از اين كه عضو حزب كمونيست (حاكم) و مورد تاييد اين حزب بود و يا نبود مي توانست خود را نامزد كند و به راي دهندگان تنها توصيه شده بود كه طبق تشخيص خود از ميان نامزدها افراد توانا و بهتر را انتخاب كنند، رزومه هر نامزد (شرح تجربه و تحصيلات و زندگي و هدفها و تخصص فرد و كارهاي برجسته اش) از سوي كميسيونهاي انتخابات تهيه و از قبل در دسترس راي دهندگان قرار گرفته بود و به آنان حق داده شود كه اگر بخواهند مي توانند قبلا با نامزد مورد نظر مصاحبه كنند، پاره اي از كارشناسان امور دمكراسي اين روش انتخابات را يك پلوراليسم واقعي خوانده و اظهارات 17 اپریل سال 2005میلادی« فيدل كاسترو» رهبر کیوبا را كه گفته است بي عيب ترين انتخابات در دنيا بوده تاييد ضمني كرده اند و گفته اند كه روش خوبي بوده و ناراضي از آن مشاهده نشده است، « كاسترو» خواسته است كه هركس در هرگوشه از دنيا كه به روش تازه انتخابات کیوبا ترديد دارد بيايد و از نزديك درباره آن تحقيق كند، در اين روش نمايندگان تنها براي يك دوره 30 ماهه انتخاب مي شوند.

2ـ تولد «  ژرژ لويي بوفون » نويسنده فرانسوي :-  بتاریح 19، اپریل 1707ميلادي: « ژرژ لويي بوفون» طبيعي دان و نويسنده فرانسوي متولد شد، اين محقق اروپايي بيشترايام عمرخود را صرف تحقيق علمي كرد و كتاب تاريخ طبيعي را در44 جلد تأليف كرد، اين كتاب مجموعهء ازاطلاعات علمي با ارزش درباره تاريخ طبيعي است كه به سبكي ساده نگاشته شده است، بوفون درسال1753ميلادي درمراسمي به عضويت اكادمي علوم فرانسه پذيرفته شد و نطق او دراين مراسم به نام « گفتاردرسبك» مشهورشد.

3 ـ مرگ لویی پاستور :ـ بتاریخ19، اپریل 1895ميلادي: « لويي پاستور» شيميدان فرانسوي ازخدمتگزاران بشردارفاني را وداع گفت، لويي درپايان تحصيلات مقدماتي درپاريس چندسالي را با معلمي گذراند و در27سالگي موفق به كسب درجه دكتري دررشته علوم شد و ازهمان زمان با سمت استاد شيمي مشغول تدريس شد و همزمان با آن مسئولیت تحقيقات علمي دانشسراي پاريس را نيزبه عهده گرفت، پاستوردرباره تخميرو بيماريهاي كرم ابريشم و همچنين امراض مُسري بويژه هاري نظريه هاي جديدي ارائه كرد و دراين موارد به كشفياتي بزرگ دست يافت، پاستوردررفع بيماريهاي عفوني و مبارزه با ميكروبها هم موفقيت هاي بزرگي كسب كرد، اين شيميدان محقق اصول معالجه بيماريها و طريقه درمان امراض را تغيير داد و پايه هاي جديدي دراين زمينه ها بنا نهاد، گفتني است كه به پاس قدرداني اززحمات پاستوردولت فرانسه درسال1888ميلادي انستيتوت پاستوررا بنام وي نامگذاري كرد اين مركزبزرگترين مركزتحقيقاتي طبي است و دراكثركشورهاي جهان شعبه دارد.

4 ـ زادروز دو انديشمند الماني:ـ بتاریخ 19 اپریل : « گوستاو فخنر Gustav Fechner» فيلسوف الماني19 اپریل سال 1801 به دنيا آمد و براي تكميل سايكو فيزيك تلاش بسيار كرد، او در كتاب معروف خود « مقدمه اي بر سايكو فيزيك » زنده ماندن روح پس از مرگ جسم و اجتماع اين ارواح در وقت مقرر را ثابت كرده است.

   « هنريش ماريا فون هس» هنرمند تصويرگر الماني نيز در همين روز از ماه اپریل سال 1798میلادی پا به عرصه وجود گذاردكه به تصويرگران توصيه كرده است كه تاريخ بخوانند و برپايه اطلاعاتي كه به دست مي آورند به ترسيم چهره افراد و صحنه هاي قديم بپردازند تا گذشته بشر فراموش نشود، وي به آن چه كه اندرز داد عمل كرد و به ترسيم تصاوير افراد تاريخساز و صحنه رويدادهاي تاريخي پرداخت.

5- استقلال آلبانیا :ـ  بتاریخ 19، اپریل 1915ميلادي: آلباني استقلال كامل خود را بازيافت، اين كشوردرزمان جنگ جهاني اول دچارهرج ومرج شد، درسال1925ميلادي احمد باي زوغو رهبرقيام كنندگان آلباني نظام جمهوري را برقراركرد و خود رئيس جمهورآلباني شد، پس ازاشغال اين سرزمين به دست موسوليني زوغو تبعيد شد، درپايان جنگ جهاني دوم جنبش پارتيزاني به رهبري انورخوجه مجدداً جمهوري را درآلباني اعلام كرد، پس ازمرگ خوجه آليا راميرز حكومت را درآلباني بدست گرفت.

6 ـ چه كسي بر روسيه حكومت مي كند؟ :ـ دوقتل سازمان يافته مشابه در روسيه به فاصله دو روز ( 18 و 19 اپریل 2003) باعث اعتراض شديد پارلمان اين كشور ( دوما ) و نگراني مردم شده بود، يك نماينده مجلس فرياد زده بود كه مي خواهد بداند چه كسي بر روسيه حكومت مي كند ؛ دولت و يا "مافيا " ؟  « سرگي يوشنكوف » نماينده مجلس و نايب رئيس حزب « روسيه ليبرال » هنگام خروج ازخانه اش هدف گلوله قرار گرفت و روز بعد معاون مدير شبكه تلويزيوني « تي. وي. اس » در شهر مورمانسك هنگام خروج از دفتر خود با شليك گلوله كشته شد و در هر دو مورد ــ طبق معمول ــ قاتلان فرار كردند، يوشنكوف هشتمين نماينده مجلس روسيه بود كه ترور شده بود و به اظهار نايب منشی عمومی حزب كمونيست روسيه، تا كنون كسي هم به جرم قتل آنان مجازات نشده بود !. در باره دوقتل تازه ، شايعات فراوان بود ؛ ازجمله گفته مي شد كه اين دو قتل كار كساني بوده است كه با توسل به كلاهبرداري دارند صنايع فلزكاري روسيه را كه غير دولتي گرديده و به معرض فروش گذارده شده اند بالا مي كشند، انگيزه سياسي اين قتلها ، يك شايعه ديگر بود، از سوي ديگر ،در همين دو روز گزارش رسيده بود كه بيماري ايدز در روسيه كولاك مي كند و برخلاف گزارش دولت ، تا آن زمان شمار ايدزي هاي اين كشور به رقم يك ميليون و پانصد هزار رسيده بود، دولت اين رقم را 235 هزار گزارش كرده بود، اعتياد به مواد مخدر ، سيگار و الكل نيز در روسيه به طرز خطرناكي رو به افزايش بوده است و در دوازدهمين سال فروپاشي سوسياليسم ، اين وضعيت دورنماي روشني از جامعه روسيه را به دست نمي داد.

= = = = = = =  ==

روز شمار، بیستم اپریل

1ـ اعلام استقلال جزیره ایسلند:ـ بتاریخ 20، اپریل  920 ميلادي: جزيره ايسلند با تشكيل مجلس عمومي بنام آلتينگ استقلال خود را اعلام كرد، ايسلند ازقرن 13ميلادي تحت حاكميت پادشاه کشور ناروی و سپس دنمارك بود، درزمان جنگ جهاني دوم پس ازتصرّف دنمارك بدست نيروهاي الماني، قواي بريتانيا نيزايسلند رااشغال كرد، اما بعد ازجنگ ايسلندي درهمه پرسي به استقلال كشورخود رأي دادند و به اتحاد با دنمارك نيزپايان بخشيدند.

2ـ تولد« سيمون بوليوار» سياستمدار امريكاي جنوبي:- بتاریخ 20، اپریل 1783ميلادي: «سيمون بوليوار» سياستمدارانقلابي امريكاي جنوبي دركاراكاس بدنيا آمد، بوليواردرانقلاب كاراكاس حضوري فعال داشت و كنگره اي كه براي تشكيل كلمبيايي بزرگ ايجاد شده بود او را به رياست جمهوري انتخاب كرد، بوليوارنيروهاي هسپانيايي را ازونزوئلا بيرون راند و سرزمينهاي اكوآدور و كلمبيا را دراختيارخود گرفت، درسال1822ميلادي فعاليتهاي آزاديبخش بوليوارگسترش يافت بطوريكه فرماندهي نيروهاي مسلح پرو راهم برعهده گرفت درسال1825ميلادي دربدست آوردن پيروزي آنها را ياري كرد، بوليوارهمچنين مأمورطرح قانون اساسي جديد براي آزادي سرزميني شد كه امروزه بوليوي خوانده مي شود.

3 ـ ترور پونتياك رئيس اتحاد قبايل سرخپوست :ـ بتاریخ 20 اپریل سال 1769میلادی: «پونتياك» رئيس قبيله سرخپوستان « اوتاوا » قرباني توطئه انگليسي ها گرديد كه بر شرق امريكاي شمالي استيلاء داشتند و جان خود را از دست داد، در آن زمان هنوز مهاجرنشينان استقلال نداشتند، « پونتياك » پس از تشكيل اتحاديه اي از قبايل « دلور » ، « چيپاوا » ، «اوتاوا» و « شاوني » ، از 1763 تا 1766 میلادی با نيروهاي انگليسي جنگيده و تلفات وارد ساخته بود ، وي ضمن اين زد و خوردها يك بار پايگاه نظاميان انگلستان در محل شهر ديترويت امروز ( ايالت ميشيگان ) را محاصره كرده بود« پونتياك» عقيده داشت كه مهاجران سفيدپوست اروپايي كه طمع به اراضي و وطن سرخپوستان دارند به آنان ترحم نخواهند كرد و راهي جز جنگ وجود ندارد و اين نظر خود را به قبايل ديگر تلقين مي كرد، با وجود اين نسبت به فرانسويان كه در غرب كوههاي اپالچيان ( آپالاش ) فعاليت داشتند نظر بدي نداشت و از آنان جنگ افزار مي گرفت،  وي زماني از همه اروپاييان خشمگين شد كه شنيد فرانسويان بدون اطلاع او مرزهاي مناطق فعاليت خود را با انگليسي ها تعيين كرده اند و انگليسي ها سرگرم توطئه براي برهم زدن اتحاد قبايل سرخپوست هستند، « پونتياك » راه جلوليري از تفرقه را در ادامه جنگ و سرگرم كردن قبايل به مبارزه دانست كه انگليسي ها دست او را خواندند و نقشه قتل او را از طريق ترور كشيدند كه به اجرا در آمد و..

4 ـ نظر ماركوس اورليوس در قضات:ـ بتاریخ 20 اپریل سال121 میلادی: ماركوس اورليوس آنتونيوس Marcus Aurelius Antonius  به دنيا آمد و از سال 161 تا 180 امپراتور انتخابي روم بود و بيش از هر امپراتور رومي ديگر به امر قضاوت و دادگاه توجه داشت، وي مي گفت كه يك قاضي خوب بهتر از سرباز مسلح مي تواند نظم جامعه را حفظ كند ، زيرا كه نظم بدون عدالت را براي مدتي طولاني نمي توان حفظ كرد و عدالت به سرپنجه تدبير قاضي خوب و بي نظر برقرار مي شود، برخي از مورخان 26 اپریل را زاد روز ماركوس نوشته اند،  ماركوس در طول 19 سال حكومت خود دوبار در صدد جنگ با ايران بر آمد كه بار اول نيروهاي او در كاپادوكيه ازجنرال خسرو فرمانده نيروهاي ايران شكست خوردند و فرمانده آنان كشته شد و در حمله دوم ، رومي ها به طاعون مبتلا شدند و اين بيماري را از سوريه به اروپا منتقل كردند كه تلفات سنگيني وارد ساخت و برادر ماركوس از همين بيماري درگذشت، ماركوس اورليوس معاصر بلاش سوم بود كه شاهي با تدبير بود.

 


April 2nd, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی